دلم گرفته
و مث همیشه اومدم ی جا بنویسم
شاید خالی شدم
دل ادما معمولا ب خاطر تنهاییشون میگیره
دل منم همینطوره
از تنهایی
این واژه مسخره ک سال هاست همراه منه و منو تنها نمیزاره
چ جالب
تنهایی منو تنها نمیزاره
نمیدونم چرا هیچوقت نشد ک من ی دوس دختر داشته باشم
هیچوقت نشد ک کسی ک میخواستمش منو بفهمه و منو بخواد
خیلی بده
ی جای کار میلنگه
راستش هر جوریم فک میکنم شاید حق داشتن ک منو نخوان
از طرفیم حق نداشتن
انگار تو این دنیا همه حق دارن
این سال های اخیر از زندگیم حتی نتونستم گریه کنم و این بسیار افتضاحه
اصلا زندگی نرمالی ندارم
همه چی داره فشار میاره
مسائل مالی جنسی روحی خانوادگی
همه و همه
با همش باید کناربیام
اما نمیدونم این کابوس
تا کی ادامه داره
تا کی ؟
ای کاش ی کسی بود
وقتی یکی باشه میشه بهتر تحمل کرد
میشه بغلش کرد ، موهاشو بو کرد ، و یا حتی تو بغلش گریه کرد ، اما نیست
نیست و نیست
این نوشته هارو کسی میخونه ؟ نمیدونم
درباره این سایت